سلام بچه ها. چن وقته میخوام این پست رو بزارم، ولی همش یادم می ره. یه سئوال دارم ازتون. میخوام بدونم تو جمع ما چن تا باشگاه پروازی وجود داره؟ باشگاه پرواز همون تکست شبکه دو رو میگم. ای بابا هنوز نفهمیدی؟ منظورم کاپی و عمو دسیه.
خب اگه اصلا نمیدونی که باشگاه پرواز چیه، واستون میگم. خب بچه ها باشگاه پرواز یه باشگاه هستش که توی شبکه دو هستش.
تکست شبکه دو رو میارید و بعد با دکمه های تلوزیون عدد های 650 رو میزنید و کمی منتظر بشید تا تکست بالا بیاره.
بعد هم با دکمه های تلوزیون که شبکه ها رو باهاش جا به جا میکنید میتوانید صفحه رو جابه جا کنید. میتونید با فشار دادن دکمه رفتن به کانال بعدی صفحه رو جلو ببرید و مطالب اونجا رو بخوانید. ماجرای این باشگاه از این قراره که این باشگاه یه مسئول داره، ملقب به کاپیتان، اما بچه ها کاپی صداش میزنن. بچه ها به اونجا پیام میدن و حرف میزنن. این باشگاه چند تا بخش داره. مثل از هر دری، مصاحبه،خنده پروازی و....
تو بخش از هر دری بچه ها پیام های خودمونی میدن و کاپی هم جواب میده.
تو بخش مصاحبه بچه ها از مشکلات توی زندگیشان میگن و کاپی هم بهشون مشاوره میده که این بخش خیلی به زندگی خودمون هم کمک میکنه چون ممکنه ما هم از این مشکلات برخوردار باشیم و با حرف های کاپی به خودمون کمک کنیم.
تو بخش خنده پرواز هم بچه ها جک میفرستم.
اگه بهم میگید الاف یا از این جور حرفا اصلا برام مهم نیست، آخه از این بازخوردها زیاد داشتم.ولی اگه دوست داشتید باشگاه رو دنبال کنید. روز های زوج هم بروز میشه و پیام های جدید میاد.
ممنون که این مطلب رو خون دید
براتون آرزو میکنم حال دلتون خوب باشه
و به قول کاپی همیشه عشق باشه، همیشه برکت
هدیه باور نکردنی به دختر
دختر: می دونی فردا عمل قلب دارم؟
پسر: آره عزیز دلم
دختر: منتظرم میمونی؟
پسر رویش را به سمت پنجره اطاق دختر بر میگرداند تا دختر اشکی که از گونه اش بر زمین میچکد را نبیند
پسر: منتظرت میمونم عشقم
دختر: خیلی دوستت دارم
پسر: عاشقتم عزیزم
************
بعد از عمل سختی که دختر داشت و بعد از چندین ساعت بیهوشی کم کم داشت هوشیاری خود را به دست می آورد، به آرامی چشم باز کرد و نام پسر را زمزمه کرد و جویای او شد.
پرستار: آرووم باش عزیزم تو باید استراحت کنی.
دختر: ولی اون کجاست؟ گفت که منتظرم میمونه
به همین راحتی گذاشت و رفت؟
پرستار: در حالی که سرنگ آرامش بخش را در سرم دختر خالی میکرد رو به او گفت: میدونی کی قلبش رو به تو هدیه کرده؟
دختر: بی درنگ که یاد پسر افتاد و اشک از دیدگانش جاری شد: آخه چرا؟؟؟؟؟؟ چرا به من کسی چیزی نگفته بود و بی امان گریه میکرد
پرستار: شوخی کردم بابا ! رفته دستشویی الان میآد